فرشته کوچولوی ما هفت ماهه شد...
سلام زیبای مادر، سلام قشنگ ترین رویای بابا و مامان!
شما امروز هفت ماهه شدی. هفت ماه پر از رویاهای رنگی در کنار هم گذروندیم. مامانم الهی هفتصد ساله بشی. عزیزم امروز با باباجون رفتیم واکسن شش ماهگیتو زدیم. فدات بشم کلی گریه کردی ترسیده بودی اما انقدر نمک ریختی که همه عاشقت شدن نازدونه ی من امروز برای اولین بار غذا خوردی. یه فرنی خوشمزه خوردی مامانی. نوووووووش جووووووونت.
دلیل زندگی مادر، امید قلبم! فقط تویی که وقتی می خندی دنیا برام بهشت میشه تمام دنیا بی حرکت میمونه تا من محو لبخند پر از قند و شیرینی تو بشم. عاشقتم دخترم، عاشقتم. الهی همیشه شاد و سالم باشی. راستی مامانی دندون دومت هم داره در میاد بیش از پیش خواستنی شدی گلم. الهی همیشه شاد باشی و بخندی. بووووووس. این روزها زیباترین هدیه ی خدا تو آغوشمه و من از زیبای حضورش سرمست سرمستم. این روزها از خدا میخوام این عشق بی انتها رو به همه ی عزیزان منتظر عنایت کنه. احساس می کنم برگشتم به دوران زیبای کودکی ، این روزا من یه دختربچه ی کوچولو هستم که یه عروسک زنده گرفته تو بغلش و از اینکه احساس می کنه یکی از بهتریناشو داره با شادی این ور و اونور میره. مخصوصا وقتی میریم بیرون و مردم عین براده های آهن که جذب آهن ربا میشن میان طرفمون و ابراز احساسات می کنن دلم می خواد مثل بچگی از ذوق بالا و پایین بپرم. حتی اونایی هم که می خوان کلاس بزارن و به روی خودشون نیارن هم نمی تونن جذبت نشن مامانی، نگاه های زیر زیرکیشون کلی آدم و می خندونه. چند وقت پیش تو خیابون دو تا خانم و یه آقا اومدن باهات بازی کنن انقده خندیدی و گ گ کردی که بیست دقیقه من و بابایی یه لنگه پا وایستادیم تا ولت کنن. مامانی! تو جایزه ی مایی. جایزه ی انتظار من و بابایی . انگاری خدای مهربون به ما یه دنیا کارت صدآفرین داده. مامانی الهی همیشه شاد و سربلند باشی.